گدای سمج که با اصرار چیزی می خواهد، برای مثال معیشتی نه که با عزت قناعت آن / به هر دری نروم چون گدای هادوری (اثیرالدین اخسیکتی - مجمع الفرس - هادوری)، مردم بی سر و پا و فرومایه
گدای سمج که با اصرار چیزی می خواهد، برای مِثال معیشتی نه که با عزت قناعت آن / به هر دری نروم چون گدای هادوری (اثیرالدین اخسیکتی - مجمع الفرس - هادوری)، مردم بی سر و پا و فرومایه
نوعی از گدایان باشند در نهایت سماجت، (برهان)، نوعی از گدای مبرم که به در خانه ها می رفتند و به اصرار چیزی می خواستند، حکیم سنایی گفته: دعوی ّ ده کنند ولیکن چو بنگری هادوریان کوی و گدایان برزنند، اثیر اخسیکتی گفته: معیشتی نه که با عزت و قناعت آن بهر دری نروم چون گدای هادوری، (انجمن آرای ناصری) (آنندراج) (فرهنگ جهانگیری) (ناظم الاطباء) (فرهنگ نظام)
نوعی از گدایان باشند در نهایت سماجت، (برهان)، نوعی از گدای مبرم که به در خانه ها می رفتند و به اصرار چیزی می خواستند، حکیم سنایی گفته: دعوی ّ دِه کنند ولیکن چو بنگری هادوریان کوی و گدایان برزنند، اثیر اخسیکتی گفته: معیشتی نه که با عزت و قناعت آن بهر دری نروم چون گدای هادوری، (انجمن آرای ناصری) (آنندراج) (فرهنگ جهانگیری) (ناظم الاطباء) (فرهنگ نظام)
تنفر از یکدیگر. بغضاء: و ألقینا بینهم العداوه و البغضاء... (قرآن 64/5) ، میان جهودان و ترسایان دشمنی و دل دوری افکندیم. (تفسیر ابوالفتوح رازی ج 2 ص 188 س 8)
تنفر از یکدیگر. بغضاء: و ألقینا بینهم العداوه و البغضاء... (قرآن 64/5) ، میان جهودان و ترسایان دشمنی و دل دوری افکندیم. (تفسیر ابوالفتوح رازی ج 2 ص 188 س 8)
بازی است مر عربان را. (منتهی الارب). خط مستدیر یلعب به الصبیان یسمونها الرمی و فی الصحاح فارسیتها سدره. (از تاج العروس ذیل کلمه طین و متن اللغه). رجوع به سدر در این لغت نامه شود
بازی است مر عربان را. (منتهی الارب). خط مستدیر یلعب به الصبیان یسمونها الرمی و فی الصحاح فارسیتها سدره. (از تاج العروس ذیل کلمه طین و متن اللغه). رجوع به سدر در این لغت نامه شود
آرامی گدا گدای پرور فردی از گروهی از گدایان سمج که بدرخانه های میرفتند و باصرار چیزی طلب میکردند: (معیشتی نه که باعزت و قناعت آن بهردری نروم چون گدای هادوری)
آرامی گدا گدای پرور فردی از گروهی از گدایان سمج که بدرخانه های میرفتند و باصرار چیزی طلب میکردند: (معیشتی نه که باعزت و قناعت آن بهردری نروم چون گدای هادوری)